نويسنده: دكتر امين گلستاني
پژوهشگر و مشاور حوزه استراتژي فناوري اطلاعات
چكيده
در عصر حاضر علوم فناوري اطلاعات و ارتباطات چنان با تار و پود زندگي بشر تنيده شده است كه عملا انجام بسياري از امور بدون اين فناوري، غيرممكن يا محال شده است لذا انسانِ امروزي سعي دارد تا بيشتر فعاليتهاي زمانبر و دقيق خود را به اين فناوري بسپارد تا بدون محدوديتهاي چارچوبهاي زماني و مكاني و با حداكثر دقت و حداقل خطا به منظور خويش نايل آيد، بر همين اساس داشتن ديدگاه كلي و هدفگرا در طراحي و بكارگيري اين فناوري، جلوهاي بسيار با اهميتتر از سابق پيدا نموده است، لذا اينجا همان نقطه ورود علوم مديريت استراتژيك است تا نقاط مبهم يا تاريك موجود در سناريوها و طرحها را روشن نمايند.
همانطور كه ميدانيد، واژة استراتژي از يونان باستان و با رويكرد نظامي وارد علوم شده است لذا جنبه مديريت آن بسيار شناخته شده و مطرح ميباشد از طرفي، علوم فناوري اطلاعات نيز با دو رويكرد مهندسي و مديريتي در شكلهاي مختلف در حال توسعه و تكميل ميباشند، حال اينكه بخشي از مديريت استراتژيك با فناوري اطلاعات و ارتباطات آميخته گرديده و مبحث جديد استراتژي فناوري اطلاعات و ارتباطات را پديد آورده باشد، جاي تامل و بررسي است. چرا كه علوم مختلف فقط زماني با يكديگر آميخته ميشوند كه يك علم به تنهايي پاسخگوي نيازهاي موجود نباشد، برهمين اساس بايد بررسي گردد چرا علوم استراتژي و همچنين فناوري اطلاعات نميتوانند به نيازها و انتظارات عصر حاضر به تنهايي پاسخگو باشند و تاثيرات تركيب اين دو با يكديگر ميتواند چه قابليت و توانمندي مضاعفي را ايجاد نمايد لذا ضمن ارائه مزاياي استفاده توامان از استراتژي و فناوري اطلاعات در انسجام سازماني، اين تركيب در قالب مدل مفهومي معرفي گرديده و سعي شده تا در خصوص تركيب دو علم كاربردي و مطرح اين عصر و روند جريان آن در ساير رشتهها، بررسيهاي مطالعاتي انجام پذيرد و نتايج مشخصي بهدست آيد.
كليد واژه: استراتژي، سناريو، خط مشي، فناوري اطلاعات
مقدمه
تركيب دو علم استراتژي و فناوري اطلاعات، ميتوان به آيندهنگري كاربردهاي فناوري اطلاعات منتج گردد، آيندهنگري[۲] علم و فناوري از سالهاي پس از جنگ جهاني اول، با هدف كسب برتري در حوزههاي نظامي مطرح شده و به مرور وارد ساير حوزههاي اقتصادي، اجتماعي، كشاورزي و محيط زيست شده است. آيندهنگري بصورت رسمي براي نخستين بار در دهة ۸۰ توسط ژاپنيها به عنوان ابزار سياستگذاري علم و فناوري مورد استفاده قرار گرفت. اين روش، چند دهه است كه در سازمانهاي دولتي و خصوصي و در حوزههاي مختلف: علم، فناوري، فرهنگ، محيط زيست و غيره، بهكارگرفته ميشود. آيندهنگري، عبارت است از تلاشي نظاممند براي نگاه به آيندة بلندمدت در حوزههاي دانش، فناوري، اقتصاد، محيط زيست و جامعه كه با هدف شناسايي فناوريهاي نوظهور و تعيين آن دسته از بخشهايي كه سرمايهگذاري در آنها احتمال سوددهي اقتصادي و اجتماعي بيشتري دارد، انجام ميشود. در واقع آيندهنگري، رويكردي است براي ايجاد آمادگي براي آينده و به كاربردن منابع موجود به بهترين وجه ممكن درراستاي ارزشها كه طي آن روشهاي كمي و كيفي توأمان به كارگرفته ميشوند. از جمله دستاوردهاي آيندهنگري ميتوان به دستيابي به ديدگاه مشترك در سطح يك مجموعه، همگامي بيشتر بخشهاي مختلف سازماني، تعيين اولويتهاي سازمان، آمادهسازي سازمان براي مواجهه با آينده، برقراري ارتباطات واقعي بين كاركنان دانش و سازمان، ايجاد فرهنگي جامعنگري و آيندهنگري و ايجاد چشمانداز آينده، باشد. آيندهنگري حاصل تلاقي و همگرايي سه دسته از مفاهيم يا حوزههاي مختلف است: برنامهريزي راهبردي، آيندهپژوهي، شبكهسازي يا توسعه سياستها، كه در طول سالهاي گذشته با تغيير رويكرد در هر سه بعد روبرو شدهاند. لذا ميتوان هدفهاي عمومي آيندهنگري را كه فارغ از موضوع مطالعه و به طور طبيعي پس از طي فرآيند آيندهنگري، ميبايست حاصل شوند، عبارت دانست از:
- تعامل و ارتباط: گردهمايي گروههايي از افراد مرتبط با موضوع به شيوهها و روشهاي مناسب به گونهاي كه بتوانند با هم تبادل نظر داشته و از آراء و نظرات يكديگر استفاده كنند.
- تمركز بر بلندمدت: شركتكنندگان و مخاطبان برنامه افق ديد خود را از كوتاهمدت به بلندمدت تغيير دهند.
- هماهنگي: انتظار ميرود در پايان برنامه، هماهنگي بيشتري بين شركتكنندگان رخ داده باشد.
- همرايي: ايجاد بينش مشترك نسبت به آينده، داراي اهميت بسيار است و در صورت عدم تحقق آن، نميتوان نتايج مطلوبي از آيندهنگري گرفت.
- تعهد در اجرا: انتظار ميرود افراد دخيل در آيندهنگري آمادگي لازم را براي به اجرا درآوردن تغييراتي كه آيندهنگري پيشنهاد ميكند، پيداكنند.
از آنجا كه آيندهنگري، حاصل تلاقي (تعامل) سه دسته از مفاهيم در حوزههاي آيندهپژوهي، يعني برنامهريزي يا برنامهريزي راهبردي و سياستگذاري يا توسعة سياست وشبكهسازي ميباشد، خروجي آيندهنگري تنها از جنس آينده نيست، بلكه خروجيهاي آن پيشنهاداتي هستند كه بار مفاهيمي از نوع سياستگذاري و برنامهريزي را با خود دارند. برهمين اساس ميتوان يكي از دلايل ورود مباحث مديريت استراتژيك را به دنياي فناوري اطلاعات، ايجاد توانمندي در آيندهنگري و دورانديشي در طرحهاي فناوري اطلاعات دانست.
آيندهنگري از يك سو و افزايش توان پيشبيني براي مقابله با وقايع از طرف ديگر ميتواند يكي از مهمترين آثار تلفيق استراتژي و فناوري اطلاعات باشد، لذا دراين مقاله سعي ميگردد ابعاد وسيعتري از اين تركيب مورد بحث و بررسي قرار گيرد.
همراستايي اهداف استراتژي با وظايف فناوري اطلاعات
مدیریت استراتژیک، شامل مراحل: تدوین، اجرا و ارزیابی و کنترل استراتژی است. فرایند مدیریت استراتژیک به تصمیماتي منجر ميشود که آثار کوتاهمدت و بلندمدتي به بار خواهند آورد. استراتژی ميتواند عامل موفقیت یا عدم موفقیت و بقا و رشد سازمان شود. اگرچه مدیریت استراتژیک و فناوری اطلاعات، هر دو طی پنجاه سال اخیر به شكل موازی توسعه یافتهاند، اما همواره از يكدیگر متاثر بودهاند، به ویژه در سالهای اخیر، فناوری اطلاعات و ارتباطات نقش مهمی در مدیریت استراتژیک پیدا کرده است و بهگونهاي استفاده از فناوري اطلاعات و نیز تكنيكهاي مجهز به این فناوری برای پشتیبانی فرایندهای کسب وکار ضروری به نظر ميرسند.
درواقع، مديريت استراتژيك هنر و علم تدوين، اجرا و ارزيابي تصميمها، وظيفهاي چندگانهاي است كه سازمان را قادر ميسازند به هدفهاي بلندمدت خود دست يابد، در اين بين ميتواند ابزاري مدرن و توانمند به عنوان فناوري اطلاعات را نيز در اختيار داشته باشد و درنهايت بهعنوان خروجي، ارزش آفريني را براي سازمان و ذينفعان آن به ارمغان آورد.
آنچه بيشتر در بحث استراتژي مورد نظر است، كسب مزاياي رقابتي است كه ميتواند چرخه عمر جديدي را براي يك سازمان ايجاد نمايد لذا ابزار فناوري اطلاعات ميتواند با اين رويكرد به سطحي از نوآوري و خلاقيت دست يابد كه تا مدتها در اقيانوس آبي و بدون تلاطم رقبا به كسب و كار بپردازد.
محور كانوني مديريت استراتژيك و فناوري اطلاعات، هر دو اطلاعات ميباشد. لذا اين دو شاخه علمي از سمت اطلاعاتي با يكديگر مماس و در ارتباط ميباشند. درواقع در يك سازمان، اطلاعات بهعنوان مهمترين و با ارزشترين دارايي ميتواند توسط اين دو فن تحت تدوين، ايجاد، پايش و پردازش قرار گيرد و خروجي فوقالعادهاي براي كل سازمان به بار آورد. اطلاعات ميتواند از طريق تكنيكهاي استراتژيك، توليد شده بهعنوان ورودي فناوري اطلاعات به كار گرفته شود يا برعكس، يعني ممكن است اطلاعات توسط ابزارهاي فناوري اطلاعات ايجاد گردد و توسط علوم استراتژي تحت پردازش و بررسي تا حصول نتيجهاي ارزشمند قرار گيرد. اين رابطه در شكل شماره ۱ نشان داده شده است.
شكل شماره ۱ : ارتباط اطلاعات
سير حركت اطلاعات در سازمان
اطلاعات، بهعنوان مهمترين و با ارزشترين دارايي يك سازمان، داراي چرخه عمر و مسير حركت مشخصي ميباشد لذا در برخي از سازمانها، سيكل حركت و عمر اطلاعات بنا به تخصصهاي مديريتي اعمال شده بر آن بسيار متنوع و متفاوت است. معمولا سازوكارهاي مهندسي فناوري اطلاعات موجب ايجاد و تولد دادهها در سازمان ميشود و با انتقال دادهها در سازمان، موجبات اوليه پيدايش اطلاعات مهيا ميگردد لذا جهت تبديل دادهها به اطلاعات ميبايست، دادهها را با سياستگذاري مديريت فناوري اطلاعات تحت فرايندهاي پردازشي قرار داد تا دادهها به شكل قابل فهم و استفاده تبديل شوند.
برخي از سازمانها در همين سطح متوقف ميگردند و همواره در سيكل تبديل داده و اطلاعات در حركت هستند لذا تلاطمهاي محيطي اعم از تهديدات همواره متوجه آنها خواهد بود و فرصتهاي محيطي نيز معمولا از نظر آنها پنهان است. بنابراين لازم است تا براي تقويت چرخه فعاليت سازمان، گامي فراتر نهاد و با بكارگيري تكنيكهاي مديريت استراتژيك، سازمان را مجهز به دانش نمود تا اين دانش بتواند ابزاري براي عبور از طوفانهاي محيط رقابتي باشد. آنچه در تحليل محيطي اهميت دارد، پردازش مقدار زيادي از دادههاي مختلف از مراكز متعدد سازمان براي رسيدن به يك ارزيابي درست و منطقي در خصوص وضعيت محيط و به تبع آن، استراتژيهاي در حال اجرا ميباشد. بدون استفاده از ابزارهاي فناوري اطلاعات، بخش عمدهاي از دادههاي جمعآوري شده براي مديران و تصميمگيرندگان، بيفايده و گاهي بيمعنا باقي ميماند، زيرا دادههاي خام بعضا يا قابل استفاده نيستند و يا تبديل آنها به اطلاعات معنادار مستلزم صرف زمان و هزينه قابل توجهي است. اما با حضور فناوري اطلاعات ميتوان پردازش دادهها در مقياس وسيع و تجزيه و تحليل آنها را در زمان بسيار كوتاه و با صرف هزينهاي ناچيز، عملي دانست. بنابراين مديران با استفاده از آن منابع اطلاعاتي ميتوانند از يك سو به تجزيه و تحليل روندهاي محيطي بپردازند و از سوي ديگر به سنجش دقيق عملكردها و مقايسه دستاوردها با اهداف برنامهها مبادرت ورزند و هرگونه انحراف را به سرعت شناسايي كرده و در زمان مناسب مورد بررسي قرار دهند. شكل شماره ۲ نشان از جريان اطلاعات در سازمان دارد، لذا در هر مرحله از ارتقاء اطلاعات ميتوان تعالي سازمان به سطح بالاتري از بلوغ را نيز شاهد بود.
استراتژي فناوري اطلاعات در سازمانها ميتواند با همافزايي دانش موجود در سازمان به انسجام و يكپارچگي اطلاعاتي دست يابد كه البته اين يكپارچگي در راستاي اهداف كلان تعيين شده خواهد بود، لذا هر آنچه ميتواند با اتلاف زمان، هزينه و منابع يك سازمان تحقق اهداف را غيرممكن سازد، در اين مرحله حذف خواهد شد. كاركردهاي بيهدف، فعاليتهاي موازي، ناديده گرفتن برخي منابع، سوء مديريتها و … ميتوانند بارزترين مواردي باشند كه توسط استراتژي فناوري اطلاعات حذف خواهند شد. با ادامه اين روند و به گردش درآمدن چرخه يادگيري در سازمان، دانش به خرد سازماني تبديل خواهد شد و در عاليترين وضعيت بلوغ خود قرار خواهد گرفت لذا همواره با توسعه و بهبود مستمر ميتواند منافع خود را در بازار تضمين نمايد.
استراتژي فناوري اطلاعات در يك سازمان وظيفه دارد تا با استفاده از ابزار توانمند فناوري اطلاعات و ارتباطات، كليه استراتژيهاي سازمان را در جهت تحقق اهداف منسجم و يكپارچه نمايد، لذا كليه استراتژيهاي سطوح مختلف با بكارگيري فناوري اطلاعات به شكلي واحد، سازمان را به سمت اهدافش متمايل خواهد ساخت.
شكل شماره ۲: نگرش اطلاعات در بلوغ سازماني
يكي از جنبههاي اساسي برنامهريزي استراتژيك، همراستايي ميان برنامهريزي سيستمهاي اطلاعاتي و برنامهريزي تجاري سازمان است. در سال ۲۰۰۵ ، جامعه مديريت اطلاعات طي يك مطالعه رسمي در مورد نگرانيها و دغدغههاي اساسي مديريت ارشد به اين نتيجه رسيدند كه همراستايي كسب و كار و فناوري اطلاعات، در ابتداي فهرست دغدغههاي آنان قرار دارد كه اين امر، نشان از اهميت زياد اين موضوع است و نيز با وجود علاقه و نگراني مديران براي دستيابي به همراستايي بيشتر در سالهاي گذشته، هنوز اين موضوع از درجه اهميت بالايي برخوردار است .
نقش فناوری اطلاعات در رشد و توسعه اقتصادی سازمان و شركتها بر کسی پوشیده نیست، ولی آنچه که سازمانها را از يكدیگر متمایز میسازد، نوع استراتژی است که درباره فناوری اطلاعات و ارتباطات اتخاذ میکنند. بهطوریکه سیاست متفاوت آنها برای استفاده از فناوری اطلاعات و ارتباطات میتواند رشد و توسعه اقتصادی آنها را نيز متفاوت سازند.
همراستايي را ميتوان در سه سطح عملياتي، تاكتيكي و استراتژيك مطرح كرد .همراستايي استراتژيك، به برآورده شدن نيازهاي فناوري اطلاعات در آينده كمك ميكند، همراستايي تاكتيكي اجازه ميدهد تا سازمان منابع فناوري اطلاعات خود را به طرز اثربخشي تخصيص دهد و همراستايي عملياتي، اثربخشي و كارايي فناوري اطلاعات را در حمايت از عمليات روزانه سازمان تضمين ميكند. شواهد جديدي وجود دارد كه نشان ميدهد همراستايي فناوري اطلاعات با كسب و كار بر عملكرد سازماني تاثير دارد. لذا سازمانهايي كه در سطح بالاتري از همراستايي قرار دارند، ميتوانند به سطوح بالاتري از عملكرد و ارزش تجاري بر مبناي فناوري اطلاعات دست پيدا كنند. يكي از مهمترين مطالعات در زمينه اندازهگيري همراستايي، مدل بلوغ همراستايي استراتژيك (SAMM) ارائه شده توسط لوفتمن است. او با بررسي مطالعات انجام شده در زمينه همراستايي استراتژيك و با بهرهگيري از مطالعات و كارهاي مهم انجام شده توسط هامفري از موسسه مهندسي نرم افزار در سال ۱۹۸۸، كين در سال ۱۹۹۶و مدل مراحل رشد نولان و گيپسون در سال ۱۹۷۹، مدلي براي سنجش همراستايي استراتژيك در سال ۲۰۰۰ ارائه نمود.
مدل مفهومي استراتژي فناوري اطلاعات
تكنيكهاي استراتژي و علوم فناوري اطلاعات مانند يك ارگانيسم زنده عمل ميكنند، به اين معني كه در يك موقعيت زماني و مكاني متولد ميشوند، رشد ميكنند و به مرحله بلوغ ميرسند، سپس فرايندهايي را اجرا نموده و در نهايت ميميرند. هرچند اين چرخه عمر ميتواند طولانيتر و يا كوتاهتر باشد، اما آنچه اهميت دارد، استفاده بهينه ما از اين علوم در طول حياتشان ميباشد.
برخي از علوم به دنياي سنتي و برخي ديگر به دنياي مدرن تعلق دارند و اين به اين معناست كه برخي از علوم در بازه زماني مشخصي فعاليت داشتهاند، يا به شكل علمي ديگر تغيير شكل يافتهاند و يا كلا منقرض شدهاند، اما خوشبختانه تكنيكهاي استراتژي بنا به اقتضاي شرايط محيطي بطور مستمري در حال تغيير و بهبود ميباشد و از طرفي دامنه توسعه فناوري اطلاعات نيز همه روزه گسترده ميگردد، لذا چنانچه اين دو با يكديگر تركيب شوند، ميتوانند توسعه و همافزايي چشمگيري داشته باشند. بنابراين با بكارگيري استراتژي، ميتوان ديدگاه مديريت و آيندهنگري داشت و با بكارگيري فناوري اطلاعات ميتوان دقت و سرعتي ماوراي ابعاد مكاني و زماني را براي يك سازمان به ارمغان آورد.
شكل شماره ۳ مبين گردش اجزاي استراتژي و فناوري اطلاعات در يك سازمان ميباشد، لذا همانطور كه مشاهده ميگردد، استراتژي با سه رويكرد: تدوين، اجرا و ارزيابي همچنين فناوري اطلاعات به سه رويكرد: طراحي و معماري، مهندسي اجرا، استقرار و به كارگيري، ميتوانند اطلاعات، بازخوردها و سياستگذاريهاي متعددي را در زيرساختهاي سازمان، مديريت و فناوري اطلاعات اعم از سختافزاري و نرمافزاري به اشتراك گذارند.
شكل شماره ۳: مدل مفهومي استراتژي فناوري اطلاعات
مدل مفهومي فوق نشان ميدهد يك سيستم، مجموعهاي منسجم و به همپيوسته از جميع تكنيكها و علوم مختلف است كه چنانچه بين آنها روابط درستي تعريف گردد، ميتواند با ايجاد همافزايي، به توسعه پايدار دست يابد. لذا توجه به اين نكته بسيار با اهميت است كه همانطور كه زيرساختهاي مختلف در بروز استعدادهاي سازمان نقش موثر دارند، تركيبات اجزاي مختلف تواتمندي در يك سازمان نيز ميتواند به تقويت يا تغيير زيرساختهاي اساسي منتج گردند. با وزش نسيم استراتژي در يك سازمان ميتوان سيكل پايداري را متشكل از خلاقيت، بهبود مستمر و يادگيري مشاهده نمود، چراكه استراتژي ميتواند در تركيب با فناوري اطلاعات به خلق نوآوريهاي با ارزشي در فضاي كسب و كار دست يابد، لذا اين مزيت ميتواند در كسب سهم بيشتري از بازار به سازمان كمك نمايد. يادگيري در سطح اجزاي داخل و همچنين در سطح كليات سازمان، ميتواند يك مجموعه را به سازماني خوديادگيرنده تبديل نمايد لذا در اين وضعيت قطعا فرايندهاي بهبود مستمر، چرخش اين سيكل را پايدار حفظ خواهد نمود.
معمولا تهيه و تدوين استراتژي، به نوبه خود اهميت كاربردي براي يك سازمان ندارد بلكه موضوع اجرا و ارزيابي عملكرد ميباشد كه يك استراتژي را به ارزش سازماني تبديل ميسازد. براين اساس، نحوه سياستگذاريهاي اجرايي استراتژيها در كليات سطوح سازماني، نقشي موثر و حساس خواهد داشت.
براي عملياتي شدن يك استراتژي با سازوكار فناوري اطلاعات، ميبايست زيرساختهاي مناسبي اعم از سازماني، مديريتي و فناوري اطلاعات مهيا گردد، لذا ناتواني در فراهم آوردن ابزار و يراق اساسي و زيرساختي در مباحث فوق ممكن است كليات بحث را به مخاطره انداخته، اهداف را دور از دسترس قرار دهد. اين مدل نيز مانند چرخه PDCA دمينگ از بخشهاي طراحي، اجرا، كنترل و ارزيابي تشكيل شده است، بنابراين با استفاده از بازخوردها در سطوح مختلف ميتوان نحوه عملكرد مدل را به گونهاي متفاوت تنظيم كرد و تحقق اهداف را در شرايط مختلف پيگيري نمود، چراكه مسير رسيدن به اهداف در طي زمان و شرايط متفاوت، هرگز ثابت يا واحد نخواهد ماند و لازم است سناريوهاي متعددي براي هر مسئلهاي در اختيار باشد.
نتيجهگيري
در اين مقاله سعي شد تا با انجام مطالعات كتابخانهاي، نقش اطلاعات بهعنوان عامل مشترك بين استراتژي و فناوري اطلاعات نشان داده شود، سپس با نگرش اطلاعاتي به سطوح مختلف بلوغ سازماني پرداخته شد كه با توجه به اهميت نقش اطلاعات در هر سازمان به عنوان مهمترين دارايي آن، بتوان مدلي مفهومي براي استراتژي فناوري اطلاعات با ديدگاه آيندهپژوه در سازمان معرفي نمود. در اين بين به همراستايي اهداف استراتژي و وظايف فناوري اطلاعات نيز پرداخته شد، لذا مشخص گرديد فناوري اطلاعات در يك سازمان ميتواند موضوعيتي فراتر از خدماترساني عادي و معمولي به افراد باشد. حتي ميتوان در تركيب با تكنيكهاي استراتژي و با استفاده از كليه منابع سازماني و خلق مزاياي رقابتي، اهداف مشخص شده را محقق ساخت. همچنين با عنايت به اين موضوع كه در طي زمان و شرايط مختلف، مسير دستيابي به اهداف نيز متفاوت خواهد بود لذا اين مدل بصورت دايناميك و پويا عمل مينمايد تا در هر شرايطي، سناريويي ويژه در اختيار داشته باشيم.
منابع
- علی احمدی، علی رضا؛ احمدوند، افشین؛ اهميت كنترل استراتژي در بازارهای پرتلاطم، ماهنامه تدبیر، ارديبهشت ۱۳۷۹٫
- عظيمي، سيدعلي اكبر و همكاران: درآمدي برآيندهپژوهي در بخش كشاورزي ايران با استفاده از تجارب كشورهاي منتخب، تهران، وزارت جهادكشاورزي، مؤسسه پژوهشهاي برنامهريزي و اقتصاد كشاورزي، ۱۳۸۷٫
- ناظمي، امير: اهداف در آيندهنگاري، مجموعه مقالات همايش آيندهپژوهي، فناوري و چشمانداز توسعه، تهران، دانشگاه اميركبير، ۱۳۸۵٫
- Avison, D., Jones, J., Powell, P. & Wilson, D. (2004). Using and Validating the Strategic Alignment Model. Journal of Strategic Information Systems, 13: 223–۲۴۶٫
- Chen, Leida. (2010). Business–IT alignment maturity of companies in Journal of Information & Management, 47: 9-16.
- Henderson, J. C. & Venkatraman, N. (1993). Strategic Alignment: A Model for Organizational Transformation through Information Technology. IBM Systems Journal, 32 (1): 4–۱۶٫
- Luftman, J. N. & Briar, T. (1999). Achieving and Sustaining Business- IT Journal of California Management Review, 42 (1): 109-122.
- Luftman, J., Kempaiah, R., Nash, E. (2006). Key issues for IT executives Journal of MIS Quarterly Executive, 5: 81-99.
- Tallon, P. P. & Kraemer, K. L. (2003). Investigating the Relationship between Strategic Alignment and IT Business Value: The Discovery of a Paradox, in: Relationship Between Strategtic Alignment and IT Business Value, Idea Group Publishing.
- Wiess, W.J., Anderson, D. (2004). Aligning Technology and Business Strategy: Issues & Frameworks, A Field Study of 15 Companies. Proceedings of the 37th Hawaii International Conference on System Sciences
پي نوشت ها:
[۱] Information Technology Strategy
[۲] Foresight